غریبه ای با دنیا

و...

 

 

 

گفتم: منو جنس میبینی؟

 

 

 

 

گفتی: آره بی قیمتی

 

گفتم: یه روز کسی بودم

 

با من نکن بی حرمتی

 

گفتم: صدام میمیره باز

 

گفتی: با درد بسوز بساز

 

گفتم : حالا که پیر شدم

 

گفتی: که از تو سیر شدم

 

گفتم: تمنا میکنم

 

گفتی: میخوام خردت کنم

 

گفتم: بیا بشکن منو

 

گفتی: فراموش کن منو

 

 

 

 

گفتم: نرو پرپر میشم

گفتی: میخوام رها باشم

 

گفتم: آخه عاشق شدم

 

گفتی:میخوام تنها باشم

 

گفتم: دلم

 

گفتی: بسوز

 

گفتی: یه عمری باز هنوز

 

گفتم: پس عمرم چی میشه؟

 

  گفتی: هدر شد شب و روز

 

گفتم: آخه داغون میشم

 

  گفتی: به من خوش میگذره

 

گفتم: بیا چشمام تویی

 

  گفتی: آخر کی میخره

 

 

 

 

... 

 

 

javahermarket

نوشته شده در جمعه 23 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 16:32 توسط شیوا| |

زندگی چیست...اگرخنده است پس چرا می گرییم ... اگرگریه  است پس چرامیخندیم... اگرعشق است پس چرا به ان دست نمیابیم... اگرعشق نیست پس چراعاشقیم...اگر جاوید است پس چرامیمیریم...اگر مرگ است پس چرا زندهایم ...زندگی چیست ...شاید مثل قرصی است که روی ان  قبایی از شیرنی گرفته است وبا اولین چشیدن به مزه ی ان پی میبریم... 

به راستی زندگی چیست ... زندگی مانند مروارید غلطان است به نام اشک گل زردی به نام غم اینه ای شکسته به نام دل و فریاد بلندی است به نام اه

 

javahermarket

نوشته شده در یک شنبه 11 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت 19:12 توسط شیوا| |